جدول جو
جدول جو

معنی پول کلا - جستجوی لغت در جدول جو

پول کلا
کلاه زینتی که زنان به سر گذارند و با پولک ها و سکه های کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پول طلا
تصویر پول طلا
کنایه از سکۀ طلا، پول زرد
فرهنگ فارسی عمید
(لِ کَ)
اطناب. درازی سخن
لغت نامه دهخدا
(پَ لَ کَ)
نام دیهی در تنکابن. و بدانجا درختان مرکبات بسیار است. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 24 و 106)
لغت نامه دهخدا
(پَ کَ)
موضعی به فرح آباد مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 120 و 121 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(پَ کَ)
از دیه های مجاور بارفروش (بابل) مازندران. (مازندران و استراباد رابینو ص 119)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از بخش بندپی شهرستان بابل، واقع در 26 هزارگزی جنوب بابل. دشت، معتدل، مرطوب، مالاریائی. دارای 640 تن سکنه. آب آن از سجادرود و چشمه. محصول آنجا برنج و غلات. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است و عده ای از سکنه تابستان به ییلاق بندپی میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان نائیج بخش نور شهرستان آمل، واقع در 10 هزارگزی باختر آمل. دشت، معتدل مرطوب مالاریائی، دارای 3000 تن سکنه، آب آن از چشمه. محصول آنجا برنج و لبنیات. شغل اهالی زراعت و مکاری. صنایع دستی زنان شال و جوراب بافی. راه آنجا مالرو است. تابستان اهالی اکثر به ییلاق گزناسرا میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
تخم بارتنگ که دارویی است. (ناظم الاطباء). خوب کلان. رجوع به خوب کلان شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام موضعی به هزارجریب مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 125 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نام دیهی از توابع آمل مازندران. (مازندران و استراباد تألیف رابینو ص 114). دهی است از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل در 4 هزارگزی خاور آمل. دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 16 تن سکنه. آب آن از رود خانه هراز. محصول آنجا برنج و حبوبات و صیفی. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. این ده از دو محل بالا و پائین تشکیل شده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان زانوس رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در 40هزارگزی جنوب نوشهر و 9هزارگزی پول. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 400 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، ارزن و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. زمستان برای تأمین معاش به قشلاق کجور میروند و شغل بیشتر آنها زغال سوزی و چوب بری است. در کوههای آن معدن مس و طلا وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(وَ گِ)
دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل. سکنۀ آن 1280 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
شخم اول زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع گنج افروز بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع میان دورود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
آخور، محل کاه و علف و علف دام در طویله
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاه پشمی
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در دهستان بلده ی کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بالاتجن قائم شهر، از توابع دهستان بنافت
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاه کثیف و بویناک کچل ها
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع زانوس رستاق کجور، از توابع کلارستاق چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
سوراخ دکمه
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاه چوپانان که از پوست پرپشم بره و گوسفند درست شود
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع قره طغان بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از محله های قدیمی شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاه پوستی
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاه پوستی
فرهنگ گویش مازندرانی
پول فلزی و کم بها
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از توابع کلیجان رستاق ساری، پهنه کلا
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان دابوی جنوبی از بخش مرکزی آمل، پاشاکلا، از توباع دهستان بندرج ساری، پاشاکلا
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان اوزرود سفلا نور
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بندپی بابل، کلاه پوستی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع ساری
فرهنگ گویش مازندرانی